ارائهی پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» – تجربهای خاص و متمایز!
پاورپوینتی حرفهای و متفاوت:
فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» شامل 120 اسلاید جذاب و کاملاً استاندارد است که برای چاپ یا ارائه در PowerPoint آماده شدهاند.
ویژگیهای برجسته فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين»:
- طراحی خلاقانه و حرفهای: فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» به شما این امکان را میدهد که مخاطبان خود را با یک طراحی خیرهکننده جذب کرده و پیام خود را به بهترین شکل انتقال دهید.
- سادگی در استفاده: اسلایدهای پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» به گونهای طراحی شدهاند که استفاده از آنها بسیار آسان باشد و نیاز به تنظیمات اضافی نداشته باشید.
- آماده برای ارائه: تمامی اسلایدهای پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با کیفیت بالا و بدون نیاز به ویرایش، آماده استفاده هستند.
کیفیت تضمینشده با دقت بالا:
فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با رعایت بالاترین استانداردهای طراحی تولید شده است. بدون نقص یا بهمریختگی، تمامی اسلایدها آماده برای یک ارائه بینقص و حرفهای هستند.
نکته مهم:
هرگونه تفاوت احتمالی در توضیحات ممکن است به دلیل نسخههای غیررسمی باشد. نسخه اصلی پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با دقت و حرفهای تنظیم شده است.
همین حالا فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» را دانلود کنید و ارائهای حرفهای و تأثیرگذار داشته باشید!
بخشی از متن پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» :
سرگذشت ذوالقرنین، آن بزرگمردى كه سرزمینهاى گوناگون را درنوردید و شرق و غرب گیتى را زیر پا نهاد، سرگذشتى واقعی و كهن است كه تاریخِ آن به گذشتههاى دور بر مىگردد. براساس پژوهشهاى دانشمند برجسته هندى، «ابوالكلام آزاد» كه با كمك گرفتن از نصوص تورات انجام گرفته، این احتمال وجود دارد كه وى پادشاه ایران، كورش كبیر باشد كه بین سالهاى 557 تا 528 پیش از میلاد مىزیسته است و سرزمینهاى شرق و غرب را تسخیر كرد و بر قلمرو ماد، آسیاى صغیر و بابل چیره گردید و قوم یهود را كه در اسارت بابلیان بود، آزاد ساخت و به آنان اجازه داد به سرزمین فلسطین باز گردند و در بازسازى بیت المقدس یاریشان داد. از این رو در تورات از وى به بزرگى و احترام یاد شده است.
ذوالقرنین
سرگذشت ذوالقرنین، آن بزرگمردى كه سرزمینهاى گوناگون را درنوردید و شرق و غرب گیتى را زیر پا نهاد، سرگذشتى كهن است كه تاریخِ آن به گذشتههاى دور بر مىگردد. براساس پژوهشهاى دانشمند برجسته هندى، ابو الكلام آزاد كه با كمك گرفتن از نصوص تورات انجام گرفته، این احتمال وجود دارد كه وى پادشاه ایران، كورش كبیر باشد كه بین سالهاى 557 تا 528 پیش از میلاد مىزیسته است و سرزمینهاى شرق و غرب را تسخیر كرد و بر قلمرو ماد، آسیاى صغیر و بابل چیره گردید و قوم یهود را كه در اسارت بابلیان بود، آزاد ساخت و به آنان اجازه داد به سرزمین فلسطین باز گردند و در بازسازى بیت المقدس یاریشان داد. از این رو در تورات از وى به بزرگى و احترام یاد شده است.
وجه نامگذارى وى به ذوالقرنین (صاحب دو شاخ) تعبیر رؤیاى «دانیال نبى» در زمان اسارت است.(1) این رؤیا رهایى آنان را به دست فرمانروایى قدرتمند كه كشورهاى ماد و فارس را تحت سیطره خود در مىآورد، مژده مىدهد.
در رؤیاى دانیال آمده است: «در سال سوم سلطنت بَلْشَصَّر پادشاه بابل، رؤیایى بر من دانیال دست داد و در رؤیا مىدیدم كه من در دار السلطنه شوشن كه در ولایت عیلام مىباشد، هستم و در عالم رؤیا دیدم كه نزد نهر اُولاى مىباشم. پس چشمان خود را برافراشته، دیدم كه ناگاه قوچى نزد نهر ایستاده بود كه دو شاخ داشت و شاخ هایش بلند بود و یكى از دیگرى بلندتر و بلندترین آنها آخر بر آمد و قوچ را دیدم كه به سمت مغرب و شمال و جنوب شاخ مىزد و هیچ وحشى با او مقاومت نتوانست كرد و كسى نبود كه از دستش رهایى دهد و بر حسب خواست خود عمل نموده، بزرگ مىشد… و چون من دانیال رؤیا را دیدم و معناى آن را طلبیدم، ناگاه شبیه مردى نزد من بایستاد و آوازى را از میان نهر اولاى شنیدم كه ندا كرده، مىگفت:
اى جبرائیل این مرد را از معناى این رؤیا مطّلع ساز. (سپس جبرائیل خواب را به تفصیل براى او تفسیر مىكند تا به قوچ و آن دو شاخ مىرسد و مىگوید:) امّا آن قوچ صاحب دو شاخ كه آن را دیدى، پادشاه مادیان و فارسیان مىباشد…».(2)
این نكته روشن است كه كورش از جانب غرب و شمال، دو كشور ماد و پارس را یكپارچه ساخت و بابل را در جنوب تسخیر كرد و فرمانروایى اش را بر اقصا نقاط گیتى گسترد.
در كتاب اشعیاى نبى، باب 44 آمده است: «و درباره كورش مىگوید كه او نشان من است و تمامى مسرّت مرا به اتمام خواهد رسانید و درباره اورشلیم مىگوید كه بنا خواهد شد و درباره هیكل كه بنیاد نو نهاده خواهد گشت».(3)
در باب 45 از این كتاب این گونه بیان شده است: «خداوند به مسیح خویش(4) یعنى كورش چنین مىگوید كه من دست تو را گرفتم تا ملتها را در حیطه اقتدار تو در آورم، و پادشاهان به زودى در برابر تو سر فرود خواهند آورد، و دروازهها پشت سرهم بر روى تو باز خواهد شد، و مس و آهن براى تو ذوب خواهد شد، و گنجها و خزائن مخفى زمین در اختیار تو قرار خواهد گرفت، (تا به آنجا كه مىفرماید:) من او را به عدالت برانگیختم و تمامى راهها را براى او هموار كردم. او شهر مرا بنا كرده، اسیرانم را آزاد خواهد كرد…».(5)
در باب 46 كورش به عقاب شكارى تشبیه شده است و مىگوید: «اراده من برقرار خواهد ماند و تمامى مسرّت خویش را به جا خواهم آورد. من شكارى را از مشرق و هم مشورت خویش را از جاى دور مىخوانم».(6)
در كتاب «اشعیاى نبى» پیشگوییهایى درباره ظهور كورش شده است. اشعیاء 160 سال پیش از كورش مىزیسته است و كارش پس از او به وسیله دیگر پیامبران تكمیل شد كه برخى از آنان در زمان حمله كورش و سقوط بابل مىزیسته اند. همه این مؤلفان، كورش را به اقتدار و نیرویى ربّانى توصیف كرده اند كه آمده است تا بندگان خدا را از جور و ستم برهاند و او نیز این چنین عمل كرد و بنى اسرائیل را نجات داد و بیت المقدس را بازسازى كرد و در شرق و غرب گیتى دادگسترى كرد.
همین مسئله است كه در بررسى شخصیت ذوالقرنین در كتابهاى پیشینیان براى ما حائز اهمّیت است.
در كتاب ارمیا باب 50 چنین آمده است: «در میان امتها اخبار و اعلام نمایید. عَلَمى بر افراشته، اعلام نمایید و مخفى مدارید. بگویید كه بابل گرفتار شده و بیل دیت مشهور بابل، خجل گردیده است. مَرْودَك خورد شده و اصنام او رسوا و بتهایش شكسته گردیده است؛ زیرا امتى از طرف شمال بر او مىآید و زمینش را ویران خواهد ساخت به حدى كه كسى در آن ساكن نخواهد شد».(7)
در این كتاب، فارسها به خورشید درخشانى كه پرتو آن به تمامى جهان گرما و حیات مىبخشد، تشبیه شده اند.
در قرآن هم از ذوالقرنین به بنده شایستهاى تعبیر شده است كه خداوند به او توان و قدرت بخشیده است تا آن را در راه خیر و صلاح انسانها و گسترش عدل و داد و حمایت از بندگان بى پناه در برابر جور ستمگران به كار گیرد.
بنابراین وى رفتارى نیكو، سیاستى حكیمانه و خداپسندانه داشت و از این رو خداوند به او خیر را الهام كرد و در راه سعادتمندى بندگان و آبادانى شهرها مددش رساند.
آری برخى از بندگان، گرچه پیامبر نیستند، اما به آنان الهام مىشود و چه بسا طرف گفت و گو قرار گیرند و این مسئله درباره ذوالقرنین به روشنى نمود دارد و شاید با توجه به آنچه در عهد عتیق آمده و از نظر ظاهرى تطبیق مىكند، او همان كورش باشد.
گزارش قرآن درباره ذوالقرنین چنین است:
«وَ یَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً . إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِی الاَرْضِ وَ آتَیْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ سَبَباً . فَأَتْبَعَ سَبَباً . حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَ وَجَدَ عِنْدَهَا قَوْماً قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً . قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُكْراً . وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً . ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً . حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْراً . كَذَلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً . ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْماً لاَ یَكَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الاَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ سَدّاً . قَالَ مَا مَكَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً . آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً . فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً . قَالَ هَذَا رَحْمَهٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً».(8)
آنچه از این آیات بر مىآید، آن است كه ذوالقرنین در نزد خداوند منزلتى والا داشته و از جانب خداوند به وى الهام مىشده است و پروردگار او را براى انتقام از سركشان و ستمگران و نجات بندگان گسیل داشته است.(9)
در منشور كورش كه در پشتیبانى از بازسازى اورشلیم و رهایى اسرائیلیان از اسارت صادر شده است، به این مسئله تصریح شده و آن را فرمان پروردگار دانسته است.
در كتاب عذرا حكایت شده است: «در سال اوّل كورش پادشاه فارس تا كلام خداوند به زبان ارمیا كامل شود، خداوند روح كورش، پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامى ممالك خود فرمانى نافذ كرد و آن را نیز مرقوم داشت و گفت كورش پادشاه فارس چنین مىفرماید: یَهُوَه خداى آسمانها جمیع ممالك زمین را به من داده و مرا امر كرده است كه خانهاى براى وى در اورشلیم كه در یهودا است بنا نمایم…».
وى در فرمان خود از تمامى افراد سرزمینش در این راه كمك خواسته، مىگوید: «و هر كه باقى مانده باشد در هر مكانى از مكانهایى كه در آنها غریب مىباشد، اهل آن مكان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپایان علاوه بر هدایاى تبرّعى به جهت خانه خدا كه در اورشلیم است، اعانت نمایید». حتّى وى همه اموال و اثاثیه معابد، مثل ظروف طلا و نقره و غیر آن را كه به هزاران مىرسید و توسط بخت النصر ضمن خرابى معبد مقدس، از اورشلیم به غارت رفته بود، به یهود بازگرداند.(10)
تعبیر ذكر شده در این بیان كه «خداوند روح كورش را آگاه ساخت»، همان وحى به معناى الهام است و این سخن با گفته او كه «پروردگار مرا سفارش كرد برایش خانهاى برپا سازم» همسان است؛ یعنى انجام این كار نیك بر خاطرم گذشت. هر اندیشه نیكى از جانب خداست، همان گونه كه اندیشه پلید از جانب شیطان است:
«وَ إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوكُمْ».(11)«وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِیّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الاِنسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً».(12)
این همان الهام پلید شیطانى است، اما نمونه الهام نیك رحمانى، جریان وحى به مادر موسى است: «وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ …»(13)؛ یعنى به او الهام كردیم كه كودك خود را شیر ده. وحى به معناى الهام در قرآن فراوان است.
تعبیر «قلنا» در قرآن كریم كه در مقام گفت و گو با انسانها و گاه درباره حیوانات و جمادات به كار رفته است نیز به معناى الهام است، نه رو در رو سخن گفتن. در داستان گاو بنى اسرائیل آمده است: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ یُحْىِ اللهُ الْمَوْتَى وَ یُرِیكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».(14) در اینجا این گفتن، خطاب شفاهى نبوده و دلیلى نیز وجود ندارد كه با واسطه پیامبر بوده باشد و به احتمال قوى همانند وحیى است كه به مادر موسى شده است.
درباره بنى اسرائیل، پس از نابودى فرعون نیز آمده است: «وَ قُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْكُنُوا الاَرْضَ…»(15)؛ یعنى این مسئله به طور طبیعى با توجه به موقعیت در درونشان القا شد.
خطاب: «قُلْنَا یَا نَارُ كُونِی بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ»(16) به آتش نیز وحیى تكوینى است كه اراده خداوند متعال را نشان مىدهد و نظیر آن، وحى به زنبور عسل، مورچه و سایر حیوانات است تا مسیر تعیین شده زندگیشان را رام و آرام بپیمایند.
خطاب خداوند به نافرمانان بنى اسرائیل كه «فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ»(17) نیز خطابى تكوینی است، نه تكلیفى و همین طور فرمان به آسمانها و زمین: «وَ قِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَكِ وَ یَا سَمَاءُ أَقْلِعِی…»(18)، «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ».(19)
پس هیچ بُعدى ندارد كه خداوند در تعبیر از الهامى كه به یكى از بندگان شایسته اش كرده است، بفرماید: «قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً . قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُكْراً . وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً».(20)
این مسئله زمانى اتفاق افتاد كه كورش در فتوحات خود به سمت مغرب به راه افتاد تا سرزمین لیدیا(21) را تسخیر كند. در نهایتِ امر، فرمانرواى آنان «كرزوس» به دست كورش اسیر شد. او پیش از این براى درهم شكستن امپراطورى ایران دسیسه كرده و دولتهاى دیگر را به قیام فراخوانده بود، اما ناكام ماند و كشورش به آسانى به چنگ پادشاه فارس افتاد. به این سبب كورش مىخواست او را بسوزاند، اما سرانجام گذشت كرده و او را بخشید؛ همان گونه كه شیوه وى در برخورد با دیگر امیرانى بود كه در حق او ستم روا داشته بودند.
با توجه به آنچه یاد شد، این نتیجه به دست مىآید كه آیات قرآن درباره ذوالقرنین با آنچه تاریخ درباره كورش به ثبت رسانده است، تطبیق مىكند. قدرت وى پس از اتحاد فارس و ماد و استیلا بر اكباتان (همدان امروزى) فزونى یافت و پس از آن براى به زانو درآوردن دشمنان خود به سوى غرب عازم شد. آنچه قرآن بیان فرموده با این جریان تطبیق مىكند: «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِی الاَرْضِ»؛ یعنى با اتحاد فارس و ماد، ما او را قدرتمند گرداندیم. «وَ آتَیْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ سَبَباً»؛ یعنى شیوهها و فنون پیروزى بر دشمنان را به او آموختیم.(22)«فَأَتْبَعَ سَبَباً . حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ»؛ یعنى با آگاهى و درایت خدادادى، یكى از این راهها را پیش گرفت تا به كرانه غربى آسیاى صغیر در سمت قلمرو لیدیا (تركیه كنونى) رسید. «وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ»(23)؛ در آنجا چنین دید كه خورشید در چشمهاى گل آلوده فرو مىرود؛ زیرا دریاى اژه كه دریاى مغرب نیز نامیده مىشود و دریاى مرمره و در امتداد آنها دریاى سیاه، تمامى به سیاهى گرایش دارد؛ گویا چشمهاى از گل و لاى و لجن است و خورشید در كرانههاى پیوسته به این دریاها كه ژرفى آن را سیاه وش كرده است، غروب مىكند.
كورش ذوالقرنین بدین گونه با سپاهیان خود به سمت مغرب (غرب سرزمین فارس ـ آسیاى صغیر) به راه افتاد تا آنكه دریا در برابر او قرار گرفت.
در پس این خورشید خونین و سرخ رنگ چه چیز مىتوانست وجود داشته باشد؟ خورشیدى كه توانش از دست رفته و رخساره اش به زردى گراییده و رو به افول نهاده و اینك در دریایى لجن آلود، میان آبهاى گل آلود و تیره رنگ در خلیج «ازمیر»(24) كه رود «جیدیس» آنها را وارد دریا مىكند، فرود آمده، غرق مىشود و از دیده نهان مىگردد.
كورش یا همان ذوالقرنین در این منظره دل انگیز، چیزى را مشاهده كرد كه او را به آفریدگار بزرگ؛ فرمانرواى آسمانها و زمین و گرداننده چراغ گردون پیوند مىزد.
وى با آن گستره عظیم قلمرو فرمانروایى، در برابر منظره غروب خورشید در دریا كه در پس آن، جهان در تاریكى فرو رفت، خود را كوچك و ناچیز احساس كرد و دریافت كه هر چیزى را پایانى است و همه چیز فانى است، مگر ذات پروردگار لایزال.
كورش با زمینه معنوى و روحانى خود كه از زردشت فرا گرفته بود، حقیقت مرگ و رستاخیز و تجلّى عظمت الهى در هستى را مىشناخت و اكنون مردم لیدیا در پنجه او گرفتار آمده بودند، با آنان چه كند؟
خداوند به ذوالقرنین آزادى داده بود كه بخشش را اختیار كند یا مجازات را و او نسبت به آنان كه پشیمان شده و ایمان آورند، گذشت اختیار كرد و گفت آن كه به ایمان و نیكى گراید، مشمول بخشش و لطف و اكرام ما قرار خواهد گرفت و آن كه راه ناسپاسى و طغیان پیش گیرد، گردن خویش را زیر تیغ مجازات برده و سزاى كرده خویش را خواهد چشید.
خداوند مىفرماید: «فَأَتْبَعَ سَبَباً . حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَ وَجَدَ عِنْدَهَا قَوْماً . قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً . قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُكْراً . وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً».(25)
به سوى غروبگاه خورشید
همان گونه كه اشاره شد، كورش به سمت مغرب یورش برد و مقصود از این مغرب، غرب سرزمین ایران است؛ زیرا آن ناحیه براى آنان غروبگاه خورشید به حساب مىآمده است. خورشید در مكان معیّنى غروب نمىكند كه تا صبحگاه در آنجا آشیانه كند، بلكه هر كجا در این كره خاكى كه خورشید در افق آن پنهان شود، مغرب نامیده مىشود و در نتیجه غروبگاه خورشید، امرى نسبى است؛ فرزند صحرا، تپه ماهورها و فرزند ساحل، كرانه دریا را محل غروب خورشید مىبیند و گاه سطح منحنى دریا در نظر بیننده، محل غروب آن به نظر مىرسد و تمامى این مكانها در همان حال، مشرقى هستند براى قومى دیگر. لحظه غروب، زمانى آغاز مىشود كه خط افق، نیمى از قرص خورشید را فرا گیرد و در این هنگام مىگوییم زمان غروب خورشید است. پس زمانى كه مىگوییم كورش به سوى غروبگاه خورشید به راه افتاد، مفهومش این است كه مسیر حمله وى به سوى غرب بوده است.
با توجه به آنكه كورش فرمانرواى ایران بزرگ در «أنشانا» یا خوزستان كنونى در خط طول «50 درجه شمال» اقامت داشت، حركتش به سمت مغرب، یعنى هجومش به «لیدیا» یا تركیه كنونى بوده است. پس از آنكه كورش بر مادها پیروز شد و به پایتخت آنان «همدان» وارد شد، ترس و اضطراب، بخش زیادى از دنیاى آن روز، یعنى سرزمین فراعنه مصر، لیدیایىها و بابلىها را فرا گرفت و میان آنان گفت و گوهایى براى اتحاد در برابر وى صورت گرفت. در این میان براى لیدیا (تركیه كنونى) خطر بیشترى وجود داشت و براى به ثمر رسیدن این پیمان كوشش بیشترى نشان مىداد. در ضمن این كشور سرزمینى آبادان بود و فرمانرواى آن «كرزوس» نهایت تلاش خود را براى شكوفایى لیدیا به كار برده بود؛ به گونهاى كه پایتخت آن شهر «سارد» به سارد طلایى معروف بود.
ترس و وحشت، سرزمین لیدیا را به حدى فرا گرفته بود كه هر لحظه انتظار حمله كورش مىرفت. بدین سبب حاكم لیدیا خود را آماده ساخته بود و گفت و گوهایى با اسپرات، یكى از دولتهاى یونانى انجام داده و او را به همپیمانان خود افزوده بود و بابل و مصر نیز با وى متحد شده بودند و سپاهیان او به سوى كورش به راه افتادند.(26)
استاد عبدالرحمن خضر خاطر نشان مىكند كه كورش در این هنگام تجاوزگر و خونریز نبود و به سرزمین كسى چشم طمع نداشت.(27) سپاهیانى كه به سوى كورش به راه افتادند، شامل تمامى همپیمانان نمىشد، بلكه «نبونید» پادشاه بابل به خاطر ترس از انتقام پارسها جسارت هیچ اقدامى نداشت.
اسپارتها وعده كمك و یارى داده بودند، اما در مقام عمل، سیاستِ گوشه گیرى را پیش گرفتند و در صحنه حاضر نشدند. حكمران مصر «آماسیس» كه خطر فارسها را براى سرزمین خود احساس كرده بود، رضایت داد كه سپاه كوچكى از راه دریا بفرستد، اما كرزوس منتظر كمكهاى هم پیمانان خود نشد و تهاجم خود را با شتاب آغاز كرد.
وى از رود هالیس (قزل ایرماق) گذر كرد و سرزمینهاى مسیر خود را زیر پا گذاشت و به طور ناگهانى با سپاهیان كورش در شهر پتریوم، پایتخت قدیمى هیتى ها(28) مواجه شد. نبرد سختى میان دو گروه در گرفت و لیدیایىها به ناچار به سوى غرب تا مرزهاى سرزمین خود عقب نشینى كردند.
كورش پس از قدرى تأمّل دریافت كه صلاح او در این است كه با عجله هر چه تمامتر به سارد بتازد؛ پیش از آنكه لیدیها فرصتى یابند تا قواى خود را بازسازى كنند. سپس بى درنگ نقشه خود را به كار بست و با چنان سرعتى پیشروى كرد كه خود او نخستین كسى بود كه ورود خود را به پادشاه لیدیا خبر داد. در نخستین حمله، سپاه لیدى درهم شكسته شد و كرزوس با سرداران و سپاهیانش به اسارت درآمدند. این حادثه در سال 546 پیش از میلاد رخ داد.(29) اینجاست كه این آیه كریمه نقش خود را ایفا مىكند: «قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً …».(30)
دكتر خضر مىنویسد: «رسم جهان آن روز بر این بود كه سرداران فاتح، كشورهاى فتح شده را ویران سازند، اما كورش با كرزوس به نیكى رفتار كرد؛ همان گونه كه قرآن حكایت مىكند. به طور كلّى اخلاق كریمانه او در برخورد با سرداران مغلوب، این گونه بود و با آنان خوشرفتارى مىكرد؛ همانند رفتارى كه با پادشاه ماد، ارمنستان و دیگران داشت».(31)
هرودوت مىنویسد «كورش نخست دوست داشت استوارى و ایمان سردار اسیر را بیازماید؛ پس دستور داد آتشى برافروزند تا او را در آن افكنند، اما به خاطر لطف و مهربانىاى كه نسبت به او پیدا كرد، نظرش برگشت و او را تكریم و احترام كرد و به عنوان مشاور خود برگزید و در امور مهم با او مشورت مىكرد».(32)
اما نقل قولهاى دیگر هرودوت مانند این گفته كه كورش فرمانرواى مغلوب را در آتش افكند، اما در پى آن به خاطر عكس العملى كه از كرزوس سر زد، نظرش تغییر كرد و دستور داد او و همراهانش را نجات دهند، اما شعلههاى آتش زبانه كشیده بود و نجات آنان دشوار بود و در نهایت با دعاى كرزوس و نزول باران و طوفان، آتش خاموش شد، بنابر نظر تاریخ پژوهان معاصر نمىتواند صحّت داشته باشد؛ زیرا با اعتقادات فارسها در آن دوران كه آتش را مقدس دانسته و آن را آلوده نمىساختند، منافات دارد و افزون بر این، با روش پادشاهان فارس كه با سرداران اسیر به نیكى و مهربانى رفتار كرده، حرمت آنان را حفظ مىكردند، ناسازگار است و شاید هرودوت این قصّه را از قصّه پردازان پیش از خود گرفته و آن را بدون تحقیق در كتابش ثبت كرده باشد.(33)
پس از این كار كورش سپاهیانش را به سوى غرب آسیاى صغیر حركت داد تا مستعمرههاى یونانى را كه از همراهى با وى در جنگ با لیدیا سرباز زده بودند، تسلیم سازد. طبیعى بود كه او پس از پیروزى بر لیدیایىها در اندیشه رسیدن به دریاى اژه در غرب این سرزمین نیز باشد؛ چرا كه امپراتورى ایران براى آسان سازى تجارت با دیگر مناطق جهان و تأمین منافع اقتصادى خود نیازمند این دریا بود.
شهرهاى «ایونى» كه مستعمره یونان بود و در سواحل این دریا قرار داشت، به ثروت مشهور بود، اما به سبب متمركز نبودن و پراكندگى این ثروتها، داراى ضعف دفاعى بود و از این رو غنایمى را تشكیل مىداد كه به آسانى تصاحب شدنى بود و فاتحان را به طمع مىانداخت. یونانیان در سواحل آسیاى صغیر با یورشى سهمگین مواجه شدند و سپاه ایران در یك حمله، همه شهرهاى آنان در سواحل دریاى اژه را به چنگ آورد.
اكنون كورش به محل غروب خورشید نسبت به سرزمین خود رسیده بود و بر كناره دریاى مدیترانه گام مىنهاد. حال آن چشمه گِلى كجاست؟
غروب خورشید در چشمهاى گِلگون
زمانى كه كورش در سواحل دریاى اژه (بخشى از سواحل تركیه در دریاى مدیترانه) ایستاد، ساحل را همان گونه كه از نقشه پیداست، بریده بریده و پر پیچ و تاب یافت؛ زیرا زبانههایى از دریا به داخل خشكى نفوذ كرده كه از نمونههاى این تورفتگىها خلیج هرمس و مندرس بزرگ و مندرس كوچك است.
خلیج ازمیر 120 كیلومتر در خشكى پیش رفته و اطراف آن را كوههاى بلورین فرا گرفته است. فیلیپسون آن را «چشمه سرسبز لیدى» نامیده است؛ زیرا این كوهها از جانب غرب به سمت شرق، اطراف این زبانه دریایى را فرا گرفته و به شكل چشمه در آمده است. رود «غدیس» آبهاى گل آلود را كه مواد آتش فشانى و خاك سرخ به همراه دارد، از بلندیهاى آناتولى به دریا مىآورد. این بلندیها به سوى غرب شیبى آرام دارد تا آنكه به كرانه غربى مىرسد و در آنجا سرعت رود تند مىشود و در دل دشت ساحلى كه به صورت خلیجهاى بزرگ و كوچك و خورهاى(34) بسیار قطعه بندى شده، به پیش مىرود تا به مركز دریاى اژه مىرسد و در آنجا به خلیج ازمیر مىریزد كه در میان قلّههاى اطراف كه ارتفاعشان میان 1000 تا 2000 متر نوسان دارد، فرو رفته است.
هنگامى كه كورش ذوالقرنین در «سارد» نزدیك ازمیر ایستاد، به قرص خورشید نگریست كه در حال غروب بود و در این خلیج كه به چشمهاى بزرگ مىمانست، فرو مىرفت. در آن فضا سرخىِ هواى تاریك و روشن با گل و لاىهاى سرخ و سیاهى كه رود «غدیس» در خلیج ازمیر مىریخت، در آمیخته بود.
به احتمال زیاد، چشمه لجن آلودى كه قرآن از آن یاد كرده، همین باشد. در تفسیر نیز این گونه آمده است كه «عین حمئه» یعنى سیلاب و امواج آغشته به گل و لاىهاى سیاه.
عبد الرزاق در تفسیر خود از خلیل بن احمد فراهیدى از عثمان بن حاضر حمیرى ازدى(35) نقل مىكند كه ابن عباس گفت: «كاش مىبودى و ماجراى من و معاویه را مىدیدى؛ من آیه را این گونه قرائت كردم: «فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ»؛ یعنى لجنى و او قرائت كرد: «حامیه»؛ یعنى داغ. در همین حال كعب الاحبار وارد شد و معاویه در این باره از او نظر خواست. وى گفت شما خود به زبان عربى آگاه ترید، اما خورشید در چشمهاى سیاه رنگ غروب مىكند».
در روایت دیگرى است كه ابن عباس به معاویه گفت: این آیات در خانه ما نازل شد. با وجود این معاویه به نزد كعب فرستاد و از او پرسید. كعب گفت: از آگاهان به لغت عرب بپرس! آنان داناترند و سپس آن را به گِل آبه تفسیر كرد.
ابو حاضر به ابن عباس گفت: اگر من پیش شما بودم، در تأیید تو سخنى مىآوردم كه آگاهى تو را درباره «حمئه» بیشتر مىكرد. ابن عباس پرسید: آن چیست؟ او پاسخ داد: در آنچه براى ما روایت شده است، این سخن شاعر كه تبّع یمانى باشد، در توصیف ذو القرنین و دلباختگى او به دا
چرا پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» بهترین انتخاب برای ارائههای شماست؟
در دنیای رقابتی امروز، ارائهای جذاب و حرفهای میتواند تأثیر بزرگی در جلب توجه مخاطبان داشته باشد. فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با طراحی منظم، زیبا و استاندارد به شما کمک میکند تا محتوای خود را به شیوهای خیرهکننده و اثرگذار ارائه دهید. این فایل با جزئیات دقیق و ساختار حرفهای، ابزاری مطمئن برای موفقیت در ارائههای شماست.
ویژگیهای برتر فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين»:
- طراحی بینقص و خلاقانه: تمام جزئیات پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با دقت طراحی شدهاند تا نیازهای ارائههای تخصصی شما را برآورده کند.
- ساختاری ساده و منظم: محتوا در پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» به گونهای سازماندهی شده که بهراحتی خوانده شود و مفاهیم به صورت شفاف انتقال یابد.
- جلوههای بصری منحصربهفرد: استفاده از رنگهای هماهنگ و گرافیکهای حرفهای، فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» را از سایر فایلها متمایز میکند.
- کاربرد گسترده: پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» برای جلسات کاری، پروژههای علمی و حتی تدریس بسیار مناسب است.
- امکان ویرایش آسان: پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» به شما اجازه میدهد تغییرات دلخواه خود را با سرعت و سهولت اعمال کنید.
چطور با پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» بهترین نتیجه را کسب کنید؟
برای داشتن یک ارائه حرفهای و بدون نقص، کافی است پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» را دانلود کرده و به کار ببرید. این فایل آماده به شما امکان میدهد که تنها با چند کلیک ساده، اسلایدها را مطابق نیاز خود تغییر دهید و از طراحی حرفهای آن بهرهمند شوید.
انتخابی عالی برای همه کاربران:
فرقی نمیکند که دانشجو، مدرس یا متخصص باشید؛ پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» به شما کمک میکند تا محتوای خود را به شکلی ساده و حرفهای ارائه دهید. با صرفهجویی در زمان، کیفیت ارائه شما ارتقا مییابد و مخاطبان تحت تأثیر قرار میگیرند.
چرا به ما اعتماد کنید؟
پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» با توجه به نیازهای واقعی کاربران طراحی شده است. تیم ما با بررسی بازخوردها محصولی ارائه کرده که از نظر محتوا و طراحی بینقص است. ما تضمین میکنیم که فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» شما را ناامید نخواهد کرد و در صورت نیاز، پشتیبانی کامل ارائه میدهیم.
همین حالا فایل پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» را دانلود کنید:
اگر به دنبال ارائهای متمایز، حرفهای و تأثیرگذار هستید، پاورپوینت بررسي داستان «ذو القرنين» همان چیزی است که نیاز دارید. فرصت را از دست ندهید و همین حالا آن را دریافت کنید تا یک تجربه خاص و فراموشنشدنی داشته باشید.
شماره پشتیبانی برای ارسال اس ام اس : 09054791747