ارائهی پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير – تجربهای خاص و متمایز!
پاورپوینتی حرفهای و متفاوت:
فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير شامل 120 اسلاید جذاب و کاملاً استاندارد است که برای چاپ یا ارائه در PowerPoint آماده شدهاند.
ویژگیهای برجسته فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير:
- طراحی خلاقانه و حرفهای: فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير به شما این امکان را میدهد که مخاطبان خود را با یک طراحی خیرهکننده جذب کرده و پیام خود را به بهترین شکل انتقال دهید.
- سادگی در استفاده: اسلایدهای پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير به گونهای طراحی شدهاند که استفاده از آنها بسیار آسان باشد و نیاز به تنظیمات اضافی نداشته باشید.
- آماده برای ارائه: تمامی اسلایدهای پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با کیفیت بالا و بدون نیاز به ویرایش، آماده استفاده هستند.
کیفیت تضمینشده با دقت بالا:
فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با رعایت بالاترین استانداردهای طراحی تولید شده است. بدون نقص یا بهمریختگی، تمامی اسلایدها آماده برای یک ارائه بینقص و حرفهای هستند.
نکته مهم:
هرگونه تفاوت احتمالی در توضیحات ممکن است به دلیل نسخههای غیررسمی باشد. نسخه اصلی پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با دقت و حرفهای تنظیم شده است.
همین حالا فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير را دانلود کنید و ارائهای حرفهای و تأثیرگذار داشته باشید!
بخشی از متن پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير :
*-دکترای فلسفه تطبیقی دانشگاه قم
چکیده
این مقاله در ابتدا به بررسی آرای نیچه در اخلاق می پردازد و سپس بیان می کند که فیلسوف اخلاق معاصر آقای السدیر مک اینتایر تنها دو گزینه متقابل در فلسفه اخلاق ترسیم می کند که اخلاق نیچه و اخلاق ارسطوست. علت این انحصار شکست طرح روشن گری است. پس برای نشان دادن برتری اخلاق ارسطویی باید نشان داد که اخلاق تبارشناسانه نیچه اشتباه است. این مقاله نشان می دهد که اخلاق نیچه ای دارای مبنای مدللی نیست. نیچه گرچه تمامی فیلسوفان عصر روشن گری را بر خطا می داند و آرای ایشان را به سخره می گیرد ولی در نهایت معلوم می شود که نیچه خود نیز یکی دیگر از مظاهر متعاقب این تفکر بوده و نمودی دیگری از اخلاق لیبرالیستی فردگرایانه است.
واژگان کلیدی: روشن گری، اخلاق لیبرالیستی، اخلاق فضیلت
نیچه یا ارسطو؟ این سؤالی است که یکی از فیلسوفان معاصر آقای السدیر مک اینتایر در کتاب معروف خود به نام در پی فضیلت (
After virtue
) طرح کرده است. او در فصل نهم این کتاب متذکر می شود که اگر فلسفه اخلاق ارسطو صحیح باشد، فلسفه اخلاق نیچه خطاست و بر عکس، اگر فلسفه اخلاق نیچه صحیح باشد از آن ارسطو بر خطاست. اما چرا باید فلسفه اخلاق این دو را در برابر هم قرار داد و چه ملاکی برای این گزینش وجود دارد؟ و چرا باید دیگر فیلسوفان را ملحوظ نداشت؟
مک اینتایر معتقد است که تقابل این دو فلسفه اخلاق بر اساس نقشی تاریخی است که هر یک از این دو ایفا کرده اند. یکی از فرضیات او که در آثار بیست سال گذشته خود دنبال کرده، این است که طی انتقال از قرن پانزدهم به قرن هفدهم و با ظهور اندیشه های پروتستانتیزم و کالوینسم عقل جایگاه محوری خویش را از دست می دهد. در نتیجه، لب و جوهره سنّت اخلاقی ای که ارسطو تدوین گر اصلی آن بوده است، انکار می شود. به همین دلیل، فیلسوفان عصر روشن گری در صدد بر می آیند تا جایگزینی برای این عقلانیت از دست رفته ارائه دهند، و معیارهای عقلانی سکولار و اخلاق مستقل از دین و خدا را تدوین کنند. مک اینتایر تمامی این تلاش ها را نافرجام می داند و این فیلسوفان را از عرضه ملاک عقلانیتی که مورد پذیرش همه ایشان باشد، ناکام می یابد و این امر را نشانه شکست کل طرح روشن گری می داند. در حقیقت، بدان دلیل نوبت به نیچه و جانشینان اگزیستانسیالیست و عاطفه گرای بعد از او رسید که تلاش های فیلسوفانی چون هیوم، کانت، رید، بنتام و میل برای بازیابی عقلانیت به حسب فرض ایشان مخدوش و از دست رفته، ناکام ماند. (
MacIntyre, 1981: 117
)بنابر این، راهی باقی نمی ماند جز این که یا به راه ارسطو بازگردیم و اشکالات وارد بر آن را پاسخ گوییم و یا به راه نیچه برویم. مک اینتایر در پروژه خود راه اول را بر می گزیند، ولی قبل از آن باید این راه دوم را مخدوش کند. در اینجا برآنیم تا این بخش از پروژه مک اینتایر را توصیف کنیم و برای این کار ابتدا نظریات اصلی نیچه را در فلسفه اخلاقش گوشزد می کنیم، آن گاه به تقابل او با ارسطو از دید مک اینتایر و نقدهای او بر نیچه می پردازیم.
نیچه در سال 1844 در شرق آلمان به دنیا آمد و خیلی زود پدرش را از دست داد. در چهارده سالگی بدون دریافت هزینه ای او را در بهترین مدرسه آلمان ثبت نام کردند. در 1864 با نگارش پایان نامه ای به زبان یونانی درباره شاعری یونانی فارغ التحصیل شد. پس از مدتی به لایپزیک رفت و به تحصیل ریشه شناسی در لغت پرداخت. در اینجا او با افکار شوپنهاور آشنا شد و این امر در تفکّرات بعدی او تأثیر به سزایی داشت. او در اولین کتاب خود با عنوان تولد تراژدی (
The Birth of Tragedy
) با استفاده از فلسفه شوپنهاور به تفسیر تراژدی یونانی پرداخت. از 1869 تا 1879 در بازل تدریس می کرد تا این که در این سال به دلیل بیماری از این کار استعفا داد. ده سال در تنهایی به سر برد و با بیماری خویش دست به گریبان بود. در این دوران ده کتاب نوشت. در 1882 کتاب علم شاد (
The Gay Science
) را نگاشت. چنین گفت زرتشت (
Thus Spoke Zarathustra) (5-1883
) او کتابی قصه وار بود که در آن سه نظریه فراانسان یا ابرمرد (
overhuman
)، اراده معطوف به قدرت یا خواست قدرت (
the will to power
) و بازگشت جاودانه (
eternal recurrence
) بیان شده بود. فهم این اثر بدون مطالعه دیگر آثار نیچه کار دشواری است. نیچه امیدوار بود روزی اساتید فلسفه به شرح و تفسیر این اثر او بپردازند. وی فراسوی خیر و شر (
Beyond Good and Evil) (1886
) را که اثری مربوط به فلسفه، علم، دین، اخلاق و دیگر موضوعات بود در اوج قدرت فکریش نگاشت. اما مهم ترین و مفصل ترین اثر او در اخلاق، تبارشناسی اخلاق (
On the Genealogy of Morality) (1887
) است که بهترین مقدمه برای مطالعه دیگر آثار او نیز هست. (
Clark, 1998
)
نیچه معتقد است که فلاسفه پیشین کارهایی می کردند که مورد پسند او نیست. یکی از این کارها این است که ایشان آن قدر شجاع نبودند که تشخیص دهند به جای این که کشف حقیقت کنند، در حال ادخال و اشراب ارزش هایی در جهان هستند. به نظر او، اینها همان ارزش های تجسّم یافته در آرمان ریاضت و زهد (
ascetic ideal
) هستند، آرمانی که والاترین ارزش زندگی بشری را کفّ نفس (
self-denial
)، ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی و در نهایت، زیر پا نهادن خود نفس می داند. به نظر او، این آرمان زهد در بیشتر دین های اصلی مشاهده می شود و این ادیان سعی دارند ارزش وجود طبیعی ما را وسیله ای برای چیز دیگری مانند بهشت یا نیروانا تلقی کنند. این آرمان که برای زندگی این جهانیِ انسان ها ارزشی قائل نیست، تمام ارزش های دیگری را که بیشتر ادیان بدان توصیه می کنند، تحت تأثیر قرار داده است. کشیشان نیز از ارزش هایی دفاع می کنند که با این ویژگیِ بی ارزش بودن زندگیِ این جهانی هم خوان باشد. فعلی خطا یا گناه به حساب می آید که خودخواهانه، حیوانی و طبق امیال طبیعی باشد. فیلسوفان سنّتی نیز که ارزش هایشان (حقیقت، معرفت، حکمت و فضیلت) را بر اساس واژگان غیر طبیعی تفسیر می کنند، جانشینان همین کشیشان زاهد و تارک دنیا هستند و همین آرمان زاهدانه در پس تمام تفاسیر ایشان نیز قرار دارد. ایشان معتقدند که منشأ و خزینه تمام امورِ حقیقتاً ارزش مند نه در این دنیا، بلکه در دنیایی دیگر قرار دارد. نیچه در تبارشناسی اخلاق، آرمان زهد را تنها آرمانی می داند که به طور وسیعی در تمام فرهنگ های مهم انسانی گسترده است و قرن هاست که بر بشر سیطره دارد و گریز از آن کاری بس دشوار است.(
Ibid
)
او تلاش کرد تا با این آرمان به مقابله پردازد و تفاسیر طبیعی از حیات بشر را به جای تفاسیر مابعدالطبیعی از آن بنشاند. او می پنداشت که علوم جدید در دنیای مدرن روز به روز این امر را ثابت می کند که ما می توانیم دنیا را بر حسب تفاسیر طبیعی، درک کنیم و این امر خود نشان از افول آرمان ریاضت نفس و زهد دارد. ولی آرمان زهد آن قدر قوی است که حتی بر این چهره حقیقی نیز نقابی زاهدانه می زند و ارزش علم را ناظر به کشف حقیقت می بیند و بار دیگر محرک های طبیعی ما قربانی آرمان زهد و ترک دنیا می شوند. بنابر این، رشد و توسعه علوم و طبیعت گروی با پروراندن فرمانبرداری از روحیه علمی گره می خورد. با این روحیه، آنچه را مایلند باور کنند، فدای باورهای دارای دلیل می سازند. این کار به حسب ظاهر خلاف آرمان زهد و خلاف رضایت ناشی از آن است، آرمانی که به این معناست که این حیات و به خصوص رنج های ناشی از آن دارای معنایی است، چون در دنیای آخرت جبران خواهد شد. اما در واقع، این خلاف، مخالفت با آرمان زهد نیست، بلکه در این حالت و موقعیت آنچه نیاز داریم و دنبال می کنیم کفّ نفس بیشتر و زهد افزون تر است. آرمان زهد در طول قرن ها به حدّی قوّت یافته که حتی روحیه علمی نیز فدای آرمان زهد و ریاضت های قوی تر می شود و این نقاب همچنان بر چهره انسان ها باقی می ماند. از نگاهی نزدیک تر علم نه با خود این آرمان، بلکه با ظهورات آن، با ظواهر و نقاب های دروغین اش، مخالفت می کند. به نظر نیچه، علم و آرمان زهد بر بنیان واحدی استوارند که همان بها دادن زیاد به حقیقت است و ضرورتا با یکدیگر متحدند. پس همان قدر که مبارزه علیه آرمان زهد لازم است، مقاومت در برابر علم و اراده معطوف به حقیقت نیز بایسته است و افول هر یک نیز ملازم با سقوط دیگری است. (نیچه، 1377: 201-202) نزد نیچه سبک تحقیقات دانشگاهی قرن نوزدهم نیز یکی از شکل های گوناگون بروز این آرمان زهد است.(
MacIntyre, 1990: 40
)
نیچه نه تنها با آرمان های مسیحی سخت دشمنی می کرد، بلکه دیانت یهودی را نیز اسّ و اساس اخلاقی منحط می انگاشت و از آن اخلاق تعبیر به اخلاق بردگیِ حسادت می کرد. علاوه بر آن هم با سیاست های امپریالیستی نسنجیده امپراتوری آلمان و هم با سوسیالیزم جدید هر دو مخالف بود و نژادپرستی آلمان ها را نیز محکوم می کرد، ولی به هر حال، تفکّرات او دستاویزی برای فاشیسم بود، به همین دلیل، اتهاماتی بر او وارد کردند. (
MacIntyre, 1976
: 215-217) اما دشمنی او با مسیحیت و آرمان ها، آیین ها و عقاید آن از همه بیشتر در کلمات او بروز و نمود دارد. (نیچه، 1377: 211-212) و حتی گاهی چنان سخن می گویدکه گویی خدایان یونانی رابر خدای مسیحی ترجیح می دهد. (همان: 119-120)
نیچه معتقد است که ما به آرمانی جدید نیاز داریم. اگر فلاسفه می خواهند به راستی دنبال فلسفه باشند و میراث خود را تباه نسازند باید ارزش های جدیدی بسازند و طرحی نو در اندازند، نه این که صرفاً به ساخت و تدوین قوانین ارزشی رهبانیت بپردازند، بلکه باید این بند را از پای خود بگسلند که حقیقت مهم ترین ارزش است. باید بر این خویشتن برساخته زهد فایق آیند. (
Clark, 1998
) یکی از دلایل اصلی شهرت نیچه در فلسفه، اعلان این امر بود که خدا مرده است. او در کتاب علم شاد خود از زبان یک دیوانه نقل می کند که خدا مرده است و این کلیساها اکنون مدفن و مقبره خداوندند.
… مرد دیوانه به میانشان پرید و چشم هایش را به آنها دوخت. بانگ زد: خدا کجاست؟ من به شما خواهم گفت. ما او را کشته ایم – شما و من. همگی قاتلان اوییم… ما سرآمد قاتلان چگونه خود را آرامش خواهیم بخشید؟ مقدس ترین و باشکوه ترین دارایی جهان زیر چاقوهای ما جان سپرد: چه کس این خون را از دست های ما خواهد شست؟… اما آیا بزرگی این کار برای ما بیش از اندازه بزرگ نیست؟ آیا نباید خودمان بدل به خدایان شویم تا شایسته آن جلوه کنیم؟ هرگز عملی بزرگ تر از این نبوده است… . (
Nietzsche, 1882
، به نقل از: کهون، 1381: 104)
این نکته جالب است که بالاخره همین دیوانگی بود که نیچه را پس از یازده سال در حالی که 56 ساله بود، از پای درآورد. مرگ خدا می تواند تعبیری مجازی برای یک رویداد در فرهنگ غرب باشد که مدت ها پیش روی داده است، ولی این رویداد مانند مرگ و نابودی یک ستاره است که مدت ها پیش رخ داده، ولی نور آن همچنان به چشم عادی دیده می شود و حقیقت امر جز برای افراد دارای بصیرت آشکار نیست. مفهوم مسیحی خدا دیگر یک نیروی زنده در فرهنگ غرب نیست و به خاموشی گراییده و باورکردنی نیست. خدا انعکاس از اموری است که انسان ها برای آن ارزش قائل بودند. خدای مسیحی فرافکنی ارزش از منظر آرمان زهد و ترک دنیاست. مرگ خدا نشان از این پیش بینی دارد که خداباوری مسیحی به عنوان یک نیروی فرهنگی در کنار آرمان زهدی که بنیان آن است در شرف ختم و پایان است و این مرگ به دست نیروهایی تحقّق خواهد یافت که قبلاً به طور برگشت ناپذیری به کار افتاده اند. و یکی از این نیروها اراده معطوف به حقیقت است.
به نظر نیچه، اراده معطوف به حقیقت و خواست رسیدن به آن به هر قیمتی که باشد آخرین جلوه و نمود آرمان زهد است که نه تنها خدای مسیحی، بلکه کل جهان بینی مسیحی را که مشتمل بر بهشت، جهنم، اراده آزاد و جاودانگی است و خدا نماد آنهاست، ویران خواهد ساخت. فیلسوفانی که این اراده معطوف به حقیقت خویش را دنبال می کردند، از زمان دکارت به بعد به طور روزافزونی براهینی را که پشتیبان عقلی آرای مسیحی بوده یک به یک سست کرده و ستون های آن را خراب کردند. این همان امری است که مک اینتایر از آن به «شکست طرح روشن گری» و فروپاشی بنیان های عقلی اخلاق در این دوره تعبیر می کند و در این نظریه نیچه و خودش را در یک صف قرار می دهد. نزد نیچه، علوم نیز به کمک این رویداد آمدند و تمام وجوه توجیه پذیر واقعیات تجربی را که پیش از این با توسل به خدا و دیگر موجودات متعالی تبیین می شد، روشن ساختند. اینجاست که در طول تاریخ، اراده معطوف به حقیقت به صورت نقابی بر چهره اراده معطوف به قدرت بوده و آن را پنهان کرده بود و تبارشناسی چون نیچه وظیفه خود می داند که تاریخ این واقعه را بنگارد و وجوه مختلف آن را روشن سازد. نیچه معتقد است که ما اگر بتوانیم به خوبی توضیح دهیم که چه اموری موجب اعتقاد به خدا و اهمیت آن در زندگی بشر شده اند، با این که حقیقتی در کار نبوده است، می توانیم درستی بی ایمانی به خدا را تبیین کنیم، بدون این که نیازی باشد که نادرستی ایمان به خدا را ثابت کنیم. او در تبارشناسی اخلاق می نویسد:
فاجعه ای هولناک برآمده از دو هزار سال آموزش حقیقت جویی است که سرانجام خود را از دروغ خداباوری نهی می کند. اکنون دیگر روزگار خداباوری مسیحی به سر رسیده است و وجدان بر ضد آن و علل آن شوریده است.(نیچه، 1377: 212-211؛
MacIntyre, 1990: 39
)
با فروپاشی پایه های اعتقاد به خدا تمام بناهای دیگر از جمله کل اخلاق اروپایی که بر آن ساخته شده بود، فرو ریخت. این فروپاشی ارزش ها در لسان نیچه به پوچ انگاری به معنای انکار شدید ارزش، معنا و مطلوبیت تعبیر شده است. او در مقدمه کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی می کند که تاریخ دو قرن آینده ظهور پوچ انگاری را نشان خواهد داد و خود را اولین کسی می داند که این پوچ انگاری در اروپا را پیش بینی کرده است. این نظریه او نیست، بلکه نظریه ای بیمارگونه است که او در دیگران و نیز دوره های اولیه زندگی خویش تشخیص داده، ولی اینک آن را پشت سر گذاشته است. او معتقد نیست که اگر خدایی نیست، پس هیچ ارزشی وجود ندارد، بلکه معتقد است که این امر لازمه ضروری آرمان زهد است. اگر کسی بگوید که والاترین ارزش ها همانا معرفت، حقیقت، فضیلت، فلسفه و هنر است که منشأ آنها در واقعیتی متعالی و فراتر از این جهان است و بعد معلوم شود که آرمان زهد به مرگ خدا و نفی وجود هر واقعیت متعالی و اخروی می انجامد، ضرورتاً به این نتیجه می رسد که این امور خالی از هرگونه ارزشی هستند. (
Clark, 1998
) نیچه در آخرین جمله کتاب تبارشناسی اخلاق چنین اظهار نظر می کند که در این حال، یک خواست معطوف به هیچ (که حاصل آرمان زهد است) وجود دارد که بیزاری از زندگی را به دنبال دارد، ولی به هر حال، یک خواست است و آدمی ترجیح می دهد هیچ را بخواهد تا آن که هیچ نخواهد! (نیچه، 1377: 214)
در تبارشناسی اخلاق سه مقاله وجود دارد که برای بررسی سه مبحث اصلی در اخلاق از هم جدا شده اند: یکی خیر به معنای ارزشی آن نزد نیچه؛ دیگری صواب یا وظیفه و در نهایت، ارزش به معنای عام آن. هر مقاله به یکی از این موضوعات مستقل از دیگری می پردازد، گرچه هر شکل حیات اخلاقی در واقع، به شکلی مشتمل بر هر سه جنبه است. شرح کلی اخلاق مشتمل است بر یک تبارشناسی، دقیقاً به این دلیل که این شرح به دنبال تقریری اخلاقی از هر مبحث است که به منشأها و منبع های پیش اخلاقی اش بازمی گردد، به همین دلیل، تبار و نیاکان اخلاقی هر یک را جست وجو می کند. حاصل این تبارشناسی این است که آنچه ما اینک اخلاق می نامیم از این نیای پیش اخلاقی ناشی شده است، در زمانی که خیر و صواب تحت تفسیری از ارزش که حاصل آرمان زهد است به هم گره خورده بودند. اینجاست که اخلاق، حیات را نفی و طرد می کند، چون اخلاق در این معنا تفسیر زاهدانه زندگی و خلاف طبیعت است. او در تبار شناسی، اخلاق را به دو دسته تقسیم می کند: یکی اخلاق گله ای یا اخلاق بردگان که در آن انسان های عادی به دنبال امنیت و رفع ترس و رنج هستند. ایشان تصور بسته و کوچکی از بزرگی و بزرگواری دارند. دوم اخلاق برتر که اخلاق سروران است. او نیای اصلی و پیش اخلاقی این نوع اخلاق را خوبیِ طبقه حاکم در دنیای باستان می داند که اعضای آن خود را آگاثوس یا خیر می نامیدند و این واژه و نیز فضیلت را وجوه تمایز خویش با دیگران می دانستند که ایشان را از بردگان و فرودستان متمایز می سازد. (همان: 41-46) خیر و خوب و نیز فضیلت مند معادل شریف به معنای متعلّق به طبقه برتر و حاکم بود و در مقابل، فرودست یا فردعامی یا بد که به آلمانی از آن به
schlecht
تعبیر می شود، قرار داشت. (همان، 30-35 و
MacIntyre, 1976: 216
)
واژه «بد» نزد نیچه دارای بار سرزنشی نیست، چه به افراد فقیر نسبت داده شود و چه به یک دروغ گو، بلکه بد نشان از یک حکم ارزشی دارد. اشخاصی که بدان متصف می شوند، فرودست هستند. در حالی که افراد خوب (شریف و والاتبار) خود را برتر می دانند و با حقارت یا ترحّم به افراد بد (فرودست) می نگرند. اما ایشان را به دلیل بد بودن مذمت نمی کنند و نه هم فکر می کنند که ایشان باید افرادی خوب و والاتبار شوند. «بد» در این معنا به مفهوم همگانی، عامیانه و پست است. (نیچه، 1377: 30-31)
آرمان خود نیچه بسیار متفاوت با آرمان های معمول است. آرمان او به استقبال زندگی می رود، هر چند این زندگی مشتمل بر مشکلات فراوان و بزرگی باشد. او برای یافتن این آرمان تمام تفاسیر غیر طبیعت گرایانه از زندگی اخلاقی را که با ارجاع به یک دنیای متعالی یا مابعدالطبیعی تفسیر و تعبیر می شود انکار می کند. از این جهت، می توان گفت که او مطلق فضیلت و ارزش را انکار نمی کند و خود می پذیرد که ارزشی در این دنیا وجود دارد و آنچه او انکار می کند ارزش های مربوط به آرمان زهد است. اگر اخلاق موجب نفی زندگی است، بدان دلیل است که تفسیر زاهدانه بر حیات اخلاقی حاکم شده است. و آنچه نیچه را در اخلاق به وحشت آورده این است که ضدیت با طبیعت خود بالاترین افتخار و احترام را در اخلاق داراست و این امر بر سر انسانیت همچون قانون و امری مطلق کوفته شده است. (
Clark, 1998
؛
Nietzsche
, 1888
d: IV, 7
)
اینک که آرمان زهد به حدّ وسیعی با مرگ خدا به نهایت کار خود رسیده، لازم است تا چیز دیگری جایگزین آن شود. آرمان بزرگی که الهام بخش تلاش، کوشش و تحقّق نفس است. در سایه فقدان چنین آرمان بزرگی آنچه برای اخلاق اروپاییان باقی مانده، اخلاق گله ای است و بزرگ ترین خطر این است که این اخلاق اینک ما را فرسوده کرده و خسته از حرکت و جنبش باز داشته است. آنچه نیچه جایگزین اخلاق گله ای می کند، اخلاق فراانسان یا ابرمرد است. نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت که یک قصه فلسفی است، چنین داستان پردازی می کند: زرتشت پس از ده سال انزوا و گوشه نشینی در کوه و بیابان برای بشریت تعلیماتی را به ارمغان می آورد. این ارمغان همانا این است که انسانیت برای انسان یک غایت یا هدف نیست، بلکه تنها مرحله ای از مسیر یا پلی است که باید از آن به مراحل بالاتر از آن که همان فراانسانیت و ابرمردی است، گذر کرد. نیچه می گوید: اینک که خدا مرده است وقت آن شده که بشریت نوع والاتری از معنا و هدف زندگی را به منصه ظهور برساند. هدفی که تنها در صورتی می توان بدان دست یافت که بشر بتواند از آنچه اینک هست، فراتر رود و بر صرف انسانیت فایق آمده و از آن والاتر شود. البته نیچه معتقد است که زرتشت که در تاریخ از آن نام می برند، مصیبت بارترین خطاها را در ابداع اخلاق خود مرتکب شده است، زیرا مبادی آن را به اموری مابعدالطبیعی ارجاع داده که همان نزاع کیهانی بین نیروهای خیر و شر است. او بنیاد شخصیت خویش را بر زرتشت بنا می نهد، چون معتقد است همو که مبدع این خطا بوده است باید خود نیز اولین کسی باشد که به اشتباهش پی می برد. (
Clark, 1998
؛
Nietzsche, 1888d: IV 3
,) از این رو، زرتشت داستانی از زندگی یک رهبر دینی است، مخترع یکی از کهن ترین ادیان جهان که این خطای ادیان سنّتی را می شناسد. وظیفه ای که این زرتشت خیالی برعهده می گیرد این است که بصیرت انسان ها را افزون کند تا از مطالبات مادی و عادی خود فراتر روند و وجودی والاتر را ببینند که ایشان را به چیزی فراتر از خود ایشان می خواند، ایشان را می خواند تا چیزی فراتر و والاتر از آنچه اینک هستند، شوند. ابرمرد زرتشت انسانی است که بر تمام انگیزش هایی که او را به آرمان زهد سوق می دهد فایق آید و آنها را بزداید، زرتشتی که بر خدا و بر نیستی غلبه کند. (نیچه، 1377: 121-123)
تعلیم زرتشت این است که زندگی، اراده معطوف به قدرت یا به تعبیری دیگر، خواست قدرت است و نیچه خود نیز غالباً همین امر اصلی را تعلیم می کند. این انگیزه در بسیاری از حوزه های حیات انسان به کار می آید، در انتقام، حبّ مال، کسب وجهه، ظلم و سرزنش خود و دیگران. به نظر او، قدرت، ارتباط خاصی با خوشبختی انسان ها دارد، حتی اگر انسان تمام احتیاجات مادی خود را داشته باشد، باز این دیوِ حبّ قدرت در دل و جان او جای دارد و حاضر است برای تصاحب قدرت هر چیز دیگری را فدا کند، چون در این حال، احساس رضایت و خوشی خواهد کرد. انسانی که دارای قدرت باشد می تواند درک کند و درک می کند که این دنیا ارزش زیستن دارد. (همان: 179؛
Clark, 1998
؛
Nietzsche, 1881: 262
)
چرا پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير بهترین انتخاب برای ارائههای شماست؟
در دنیای رقابتی امروز، ارائهای جذاب و حرفهای میتواند تأثیر بزرگی در جلب توجه مخاطبان داشته باشد. فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با طراحی منظم، زیبا و استاندارد به شما کمک میکند تا محتوای خود را به شیوهای خیرهکننده و اثرگذار ارائه دهید. این فایل با جزئیات دقیق و ساختار حرفهای، ابزاری مطمئن برای موفقیت در ارائههای شماست.
ویژگیهای برتر فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير:
- طراحی بینقص و خلاقانه: تمام جزئیات پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با دقت طراحی شدهاند تا نیازهای ارائههای تخصصی شما را برآورده کند.
- ساختاری ساده و منظم: محتوا در پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير به گونهای سازماندهی شده که بهراحتی خوانده شود و مفاهیم به صورت شفاف انتقال یابد.
- جلوههای بصری منحصربهفرد: استفاده از رنگهای هماهنگ و گرافیکهای حرفهای، فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير را از سایر فایلها متمایز میکند.
- کاربرد گسترده: پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير برای جلسات کاری، پروژههای علمی و حتی تدریس بسیار مناسب است.
- امکان ویرایش آسان: پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير به شما اجازه میدهد تغییرات دلخواه خود را با سرعت و سهولت اعمال کنید.
چطور با پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير بهترین نتیجه را کسب کنید؟
برای داشتن یک ارائه حرفهای و بدون نقص، کافی است پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير را دانلود کرده و به کار ببرید. این فایل آماده به شما امکان میدهد که تنها با چند کلیک ساده، اسلایدها را مطابق نیاز خود تغییر دهید و از طراحی حرفهای آن بهرهمند شوید.
انتخابی عالی برای همه کاربران:
فرقی نمیکند که دانشجو، مدرس یا متخصص باشید؛ پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير به شما کمک میکند تا محتوای خود را به شکلی ساده و حرفهای ارائه دهید. با صرفهجویی در زمان، کیفیت ارائه شما ارتقا مییابد و مخاطبان تحت تأثیر قرار میگیرند.
چرا به ما اعتماد کنید؟
پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير با توجه به نیازهای واقعی کاربران طراحی شده است. تیم ما با بررسی بازخوردها محصولی ارائه کرده که از نظر محتوا و طراحی بینقص است. ما تضمین میکنیم که فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير شما را ناامید نخواهد کرد و در صورت نیاز، پشتیبانی کامل ارائه میدهیم.
همین حالا فایل پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير را دانلود کنید:
اگر به دنبال ارائهای متمایز، حرفهای و تأثیرگذار هستید، پاورپوینت تبارشناسي اخلاق نيچه و بررسي آن از ديدگاه مک اينتاير همان چیزی است که نیاز دارید. فرصت را از دست ندهید و همین حالا آن را دریافت کنید تا یک تجربه خاص و فراموشنشدنی داشته باشید.